کار، زندگی، یادگیری

خاطره بازی
پربیننده ترین مطالب

پست ثابت

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۳۷ ب.ظ

1. پیام ناشناس و بدون نام و نشان و آدرس تأیید نمی شود.

2. تبادل لینک نداریم؛ دوست داشتید دنبال کنید دوست نداشتید من باج نمیدهم که دنبال کنید :دی

بنابراین پیام های تبادل لینک هم مثل مورد شماره 1 صاف میرن تو هرزنامه

3. عالی بود و وبلاگ خوبی دارید و .... هم شامل مورد 2 میشه و میره هرزنامه

با تشکر

  • نیــ روانا

نظرات  (۱۷)

خوبه که همین الان همه چیز رو روشن کردین
ایول دارین
پاسخ:
زنده باشید

اون قسمت ناشناس خیلی زور داره
طرف میاد هرچی دلش میخواد توهین می‌کنه
حتی جرات نداره اسمشو بنویسه
بعد انتظار داره تو تایید کنی نظرشو و جواب بدی خیره سر :دی
نیروانای گربه دم حجله کش من چطوره؟؟  :-))   :-))

پاسخ:
عااااالییییی :دی

مهربانو جان اون قدیما یکی بود به اسم ویدا
کلی برام کامنت میزاشتم و ...
تهش معلوم شد مذکر بوده نامررررد
اونم منی که واقعا خیلی جنسیت آدما برام مهم نیست
ولی نه دیگه اینجوری ناجوانمردانه

این اواخر هم ی ناشناس کامنت داده بود و کلی ارشادم کرده بود با قضاوتای یکطرفه و ...
آدمی که جرات نوشتن اسمشو هم نداره غلط می‌کنه به منی که این قدر جرات دارم نظرمو درست یا غلط  بدون چاپلوسی و نون به نرخ روز خوری بنویسم راه و چاه نشون بده والاع :)))
اینه که من. حتی پیامشو تایید هم نکردم چه برسه بخوام جواب بدم

ولی دیگه لازم دونستم این بشرها رو سلاخی کنم :)))

گربه ملوسه حیفه :))
آررره والا خیلی هم جالبه سرو کله شون تو وبلاگای همه مون پیدا شده 
پاسخ:
به نظر من که راه حلش فقط نادیده گرفتنشونه

چون هدفشون فقط و فقط جلب توجه و سلب آرامشه
وقتی نظرشون حتی تایید هم نشه تیرشون به سنگ میخوره
بالاخره دموکراسی هم اصول داره و باید طرفین شرایط برابر داشته باشند 
نیروانا جون کجایی بیا یه چی بنویس دلم برات تنگ شده بگو در چه حالی ؟
پاسخ:
قربونت
پاتو بلند کن
ببین زیرشو
عااااا همونجام
تعطیلاته سوژه ندارم :دی
  • نیکان نیک منش
  • سلام دوباره بر شما

    ای کاش جعبه نظرات بخش "درباره من" را باز می گذاشتید تا بشود نظر مربوط به همان متن را آنجا داد.

    بگذریم؛خواستم خدمتتون بگویم این نظر مربوط به محتوای "درباره من" است. و نظرم شامل پرسش است،پرسش بنده هم این است که به نظر شما یک جامعه در چه حالتی به "علم" آن چنان که شایسته و بایسته است ارج می نهد و آن را محور تمامی امورش قرار می دهد؟؟

    آیا به نظر شما در کشور ما و در میان مشتاقان علم و مدارک علمی؛علم آموزی برای کیفیت بخشیدن به سطح علمی جامعه به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده است؟

    پاسخ:
    درود بیکران
    حقیقتش به قدری اونجا کسی نظر نداده و خودم هم سر نزدم که اصلا فراموش کرده بودم چنین جای خاک گرفته ای وجود داره
    چشم نظراتش رو فعال می کنم (اگر بلد باشم) :)
    و اما پرسشتون تم فلسفی داره 
    شارمین کمکم کن :دی
    ولی اگر بخوام نظر شخصی بدم به نظرم همین که آموزش در اولویت برنامه ها و سیاست های یک کشور قرار بگیره خود به خود علم ارزش پیدا میکنه
    این که به نخبگان کشور اهمیت داده بشه برای آموزش بودجه کافی اختصاص داده بشه مدارس بزرگتر از مساجد و بانکها باشند و ...
    همه اینها نشون میده که یک کشور علاقمنده به تولید و انتقال علم
    و در این صورت افراد هم با علاقه و انگیزه مادی و معنوی میرن سراغ کسب دانش
    در مورد سوال دوم هم:
    فرهنگ عمومی که به نظرم مطلقاً خیر
    و فکر می کنم تفاوت هست بین مشتاقان علم با مشتاقان مدارک علمی
    ما دومی رو خیلی خیلی بیشتر داریم چون به اولی هیچ کس بها نمیده
    و متأسفانه تجربه من میگه روز به روز هم از دسته مشتاقان علم کاسته میشه
    و در کل جامعه مون وضع خیلی مطلوبی نداره
  • نیکان نیک منش
  • سلام .صبح تون بخیر و شادی باشه

     

    از پاسخگویی تون بی نهایت سپاسگزارم.

    پرسش را از دل گلایه هاتون درآوردم،دیدم دلی پردرد دارید و به شدت از وضع موجود دانشگاه ها و دانشجویی نالانید،با طرح این پرسش خواستم یه کم همدردی کرده باشم و هم این که ذهن تون را از فضای گله به سمت دلایل پیدایش چنین وضعی معطوف بدارم.حال این لطف شماست که به آن تم فلسفی داده اید.( شارمین؟ و حال چرا شارمین؟!)

     

    -پرسش دوم در دل خودش تا اندازه ای (در مقام یکی از دلایل)پاسخ پرسش اول را دارد و شما نیز به خوبی به آن اشاره کرده اید. بله، از آنجا که "علم" در مملکت ما به فرهنگ تبدیل نشده،آن هم فرهنگ عمومی،سرنوشت اش این چنین اسف بار رقم خورده!!! اجازه بدهید مثالی بزنم:

    در حال حاضر خانواده ها به اهمیت زبان خارجی به خصوص زبان انگلیسی و فرانسوی و تا حدی آلمانی در اینده شغلی و کاری فرزندان شون تا اندازه ی زیادی پی برده اند،لذا همت شون را بر این گذاشته اند تا هر طوری که شده فرزندان شون به یکی از زبان های خارجی تسلط لازم و کافی پیدا کنند. به نظر بنده این امر الان در بدنه نظام اجتماعی جامعه پیوست شده و به فرهنگ عمومی تبدیل گشته؛حال بگذریم که عده ای نیز ممکن است برای کلاسش پی گیری این موضوع باشند.اما نهایت امر این که خانواده ها هم احساس نیاز و هم نیاز پیدا کرده اند به این که فرزندان شون حتما زبان یاد بگیرند،چرا که به خوبی دریافته اند و فهم کرده اند که به کاربچه هاشون خواهد آمد(اشاره به تاثیر زبان به کم و کیف زندگی بچه در اینده).اما متاسفانه این احساس نیاز و خود نیاز نسبت به علم عمومی و فراگیر نشده، در واقع مردم پیوند بین "مدرک تحصیلی" را با ارتقاء شغلی و درآمد بیشتر فهمیده اند اما هنوز به نقش بنیادی "علم" در ارتقاء کیفیت زندگی به درستی درک نکرده اند،برای همین بیشتر مشتاق مدرکش هستند تا خودش/به هر ترتیب ،هرگاه "نیاز به علم" به تمامی لایه های اجتماعی جامعه رسوخ و رسوب کنه،انوقت می شود به این که علم آموزی به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده ،امید بست.شاید در اینده پُستی در این خصوص منتشر کردم.

    + بنده را به دلیل طولانی شدن نظرم عفو کنید.ببخشید

    پاسخ:
    سلام
    شارمین جان یکی از دوستان وبلاگی هستند که فلسفه شون خوبه :)
    بله دقیقا حق با شماست
    فقط به نظرم همین تبدیل شدن به فرهنگ عمومی لازمه اصلیش رفاه نسبی هست و سیاستگذاری های درست
    هرم نیازها رو هم که در نظر بگیریم تا وقتی شکمت سیر نباشه و سرپناه امن و عشق نداشته باشی نمیتونی به علم و تعالی و ... فکر کنی
  • نیکان نیک منش
  • سلام و وقت بخیر و شادی و سلامتی

    از این که وقت می گذارید و پاسخ می دهید بی نهایت سپاسگزارم.

    -آهان، از آنجا که تم پرسش بنده را فلسفی تلقی کردید،از ایشون که فلسفه شون خوبه برای پاسخ کمک خواستید(خنده + تأیید)

    -نیروانای ارجمند و گرامی،اجازه دارم یه کوچولو نظر شما را اصلاح نمایم؟

    (با کسب اجازه): نظر این است که چون در جامعه " رفاه نسبی" و "سیاستگذاری های درست " نیست باید سراغ علم رفت!! به طور عام اگر عموم افراد جامعه و به طور خاص اگر نخبگان و تحصیل کرده های دانشگاهی،و به طور خاص تر اگر دولت مردان کشور " علم" را دایرمدارشان قرار دهند و عالمانه "فکر" کنند و عالمانه "عمل" نمایند؛ آنگاه شکم سیری، پولداری، ثروتمندی، خوشبختی، رفاه، دولتمندی ، تعالی و کمال به جامعه رو خواهند کرد!! 

    علم شاید نتواند "اخلاق" را تولید و رشد و رونق دهد ولی "رفاه" و" معیشت استاندارد" را می تواند.گواه این ادعا هم قرائت تاریخ اروپا از رنسانس به این طرف است.

    + اگر مایل بودید و رشته تحصیلی خود را بیان فرمایید،خوشحال می شوم/

     

    پاسخ:
    سلام
    ببینید در شرایط آرمانگرایانه و اتوپیا حق کاملا با شماست
    ولی من واقع بینانه نگاه می کنم
    وقتی من با مدرک دکتری و همسرم هم با تحصیلات مشابه و دو شغل نسبتا معتبر و فقط با یک فرزند در این جامعه به لحاظ مالی دچار مشکل هستیم
    من چطور می توانم همین فرزندم را تشویق کنم که با علم می تواند رفاه و معیشت برای خودش تأمین کند؟
    من همکاری دارم که تعریف می کند برادرش اهل درس خواندن نبوده دبیرستان ترک تحصیل کرده کارگری کرده پس انداز کرده و خودش یک مغازه کوچک راه انداخته و بعد توسعه داده و الان هر روز داره از یک کشور باهاش ویدئو کال انجام میده و ما برای یک مسافرت نرمال باید از چند ماه قبل پس انداز کنیم و ...
    آن هم در کشوری که مثلا خیلی ثروتمند است
    نمی خواهم وارد مباحث سیاسی و دلایل این قضیه شوم
    و اکتفا می کنم به همین که علم در اینجا نقشی را که در دوران رنسانس داشت ندارد
    مگر این که علم را به معنای ایده های نو و اختراع و اکتشاف در نظر بگیریم که خوب آن هم چندان در این مملکت مورد اقبال قرار نمی گیرد
    ولی خوب شدیدا علاقمندم که روزی همین اتفاق بیفته و علم و دانش و آموزش جایگاه شایسته ای داشته باشه
    رشته من دقیقا مرتبط با آموزش و پرورش هست

  • نیکان نیک منش
  • سلام دوباره بر شما

    اولا تبریک بنده را به دلیل مرتبط بودن رشته تحصیلی تون با حوزه "آموزش و پرورش" پذیرا باشید.

    ثانیا،به گمانم در استخدام کلمات و انتقال مفاهیم و ارتباط گیری بسیار ضعیف عمل کرده ام که فرهیخته ای چون شما به تحلیل و استدلالم رنگ و بوی ایده آلیستی و اتوپیایی داده است!!

    ثالثا قصد دنباله دار کردن موضوع و یا متقاعد کردن شما و یا تحمیل نظراتم بر شما نیستم.

    رابعا از گفته خود شما استفاده می کنم و خدمت تون عرض می نمایم تا زمانی که علم مبنا و محور تصمیم گیری ها واقع نشود، همچنان شاهد آشفتگی و ناهنجاری و نابسامانی نه تنها در نظام اقتصادی(درآمد نجومی برادر همکارتون و عدم پوشش درآمد شما زن و شوهر با مدرک دکترا و شغل معتبر برای یک سفر خارجی) بل که در سایر نظام های فرهنگی،اجتماعی، سیاسی  و زیست محیطی جامعه مان نیز خواهیم بود.

    وضعیت عمومی به ویژه اقتصادی و معیشتی و رفاهی دو کشور کره جنوبی و برزیل را به ترتیب در سال های 1961 و 1990 میلادی در نظر آورید.آشفته ترین وضعیت و نابسامان ترین اوضاع را تجربه می کردند؛طوری که بیشتر اقتصاددانان توسعه از این دو کشور در آن مقاطع زمانی قطع امید کرده بودند؛ اما زمانی که پارک چونگ هی(رئیس جمهور کره جنوبی) و کاردوسو (رئیس جمهور برزیل) مبنا را بر این گذاشتند که کشورشان را به روش علمی مدیریت کنند،نه تنها آشفتگی ها به سامان رفت بل که در حال حاضر جزو 10 کشور پیشرفته جهان محسوب می شوند.

    نیروانای گرامی،بحث محوری بنده این است که آشفتگی ها و پیچیدگی های اموری که هم اکنون بر جامعه سایه افکنده،فقط وفقط با بینش و روش علمی قابل حل و فصل هستند.

    موفق و موید باشید و ایام وتعطیلات پیش رو را بخوبی کنار خانواده بگذرانید.

     

    پاسخ:
    سلام
    خیلی متشکرم
    نه من فکر کنم با سوگیری خوندم کامنتتون رو
    به لحاظ اداره مملکت بله صد در صد حق با شماست و کاملا موافق هستم که چاره حل خیلی از مشکلات هر کشوری همین هست
    به امید اون روز

    با توجه به پروفایلتون توقع داشتم پستهاتون فقط وقایع روزمره نباشه و کمی هم به سوی نویسندگی میل کنه.

    پاسخ:
    من در هیچ جایی از پروفایل ادعای نویسندگی نکرده ام و حتی زیر عنوان وبلاگ‌ نوشته ام خاطره بازی
    در بغلی رو بزنید!
  • پشمآلِ پشمآلو
  • کجایی خواهر؟ 

    پاسخ:
    پاتو بلند کن
    زیرشو‌ نگاه کن
    داالی همینجام 🙃❤️
  • پشمآلِ پشمآلو
  • نگووو عزیزدلی ♥

    دیدم چنوخ ننوشتی اومدم وبلاگ دیدم همه چیو ورداشتی جم کردی .. به قول اون آقاهه مارو دور ننداز .. بیا مارو مستفیض کن خواهر 😘

    پاسخ:
    فدایی داری :**
    نه بابا این چه حرفیه
    بر می گردم
    نمیدونم شاید خیلی زود برگردم شاید هم ی مقدار طول بکشه ولی حتما برمی گردم همین جا و هستم ور دلتون :))
  • پشمآلِ پشمآلو
  • چشم به راهت میمونم [:تلفن زندان را میگذارد:دی]

    پاسخ:
    شاید این جمعه بیایم شاید :))
    هند‌وانه ها را زمین میگذارد :دی

    فدایی داری

    چند وقت بود پست نزاشته بودی اومدم دیدم از اینجا رفتن😁😁😁 ای بابا 😑 

    ای بابا 😔 

    ای بابا 😭

    پاسخ:
    وقتی رفتم فکر نمی کردم رفتنم اینقدر طولانی بشه
    ولی تو همین مدت اتفاقاتی افتاده که شاید دیگه هیچوقت برنگردم
    هرچند دلم خیلی خیلی پره و خیلی دلم میخواد بنویسم
    ولی نه کسی میتونه کمکی کنه نه من میخوام دل دوستام رو هم به درد بیارم...

    عزیزم....

    بیا بنویس 

    هر چقدر که بد باشه بهتر از نگفتشه.... 

    ناراحت شدم 🥺😔

    پاسخ:
    عزیز دلمی
    شاید ی روز تصمیم گرفتم بنویسمش
    ولی فعلا چون برای خودمم خیلی تازه س شاید قدرت تحلیل درستی نداشته باشم و یکطرفه به قاضی برم
    اگر روزی بخوام بنویسم حتما روزی هست که حالم در شرایط و موقعیت جدید خیلی خیلی خوب هست و اینا همش تبدیل شده به ی مشت خاطره از ی مشت عوضی
    ولی نمیدونم حاضرم حال خوب اون روزم رو برای نوشتن این خاطرات بد کنم یا نه

    دلم برات تنگه 

    سوژه پیدا نشد؟

    پاسخ:
    عزیز دلمی
    سوژه که فت و فراوون
    ولی بزار برسیم به جاهای خوبش تا بیام همه رو بگم
    دعا کن برام لطفا 😘❤️

    چرا اینجارو پکوندین از نو ساختین ؟

    رمز ها خیصوصی است ؟

    پاسخ:
    کامنت ثبت نمیشد
    مجبور شدم ی قالب ساده بزارم
    بله خصوصی است ولی به شما تعلق می گیره 

    اخه ارشیو هم نیست :"""

    پاسخ:
    اون که خیلی وقته نیس
    تقریبا از اردیبهشت یا خرداد 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">